امير عليامير علي، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

امير علي نفس مامان و بابا

پست 38

پسر گلم الان چند شبه كه با نوازهاش من به خواب ميري...البته اولين بار اين تو بودي كه شروع كردي به ناز كردنه من...كف دستتو روي صورتم ميكشيدي...چقدر نرم بود!!!اول قربون صدقت رفتم كه كوچولويه مامانش ناز كردن ياد گرفته بعدم كه من نازت كردم سريع خوابيدي...ديشب سرم تو گوشي بود و تو هم كنارم دراز كشيده بودي و همش جابه جا ميشدي تا خوابت ببره...يه دفعه ديدم برگشتي طرفه من و داري اروم موهامو ميكشي طرف خودت...ميخواستي صورتم طرف تو باشه...چقدر دوست دارم اين وابستگي رو...برگشتم طرفت و شروع كردم به دست كشيدن روي موها و صورتت و تو اروم اروم خوابت برد...با چه ارامشي!... وقتي بهت محبت ميكنم بعضي وقتا ياد بچه هاي بي مادر مي افتم...چه سخته بي مادري...كي بهشون م...
27 شهريور 1392

پست 37

يه كاري كه ميكني ميدوني چيه؟ از اونجايي كه به شدت به پاكيزگي علاقه مندي، وقتي بهت غذا ميدم بايد يه دستمال بزارم كنارم و مرتب دور دهنتو تميز كنم چون اگه احساس كني كثيفه يا با دستات همشو به صورتت ميمالي (مثلا پاك ميكني!) يا اينكه با لباس منو بابايي تميز ميكني! دو دستي به لباسمون ميچسبي و صورتتو پاك ميكني!اين چه كاريه آخه؟ البته خيلي هم خنده داره. بحث تميزي شد بگم كه به حموم وآب بازي خيلي علاقه مندي...اگه ببيني من و بابايي ميريم طرف حموم و تو رو نميبريم پشت سرمون گريه ميكني... ...
16 شهريور 1392

پست 36 (اولين باي باي)

پسر گلم خيلي خيلي دوست دارمممممممم...در تاريخ 10 شهريور شب توي ماشين بوديم كه متوجه شدم داري باي باي ميكني... همين كه به بابايي گفتم شروع كردي با دست ديگت باي باي كردن! واي عسلممم چقدر شيرين شدي....بعدش كلي بوسيدمت...توي خونه وقتي بهت ميگيم اميرعلي باي باي كن...زياد باي باي نميكني ولي همين كه بيرون ميريم انجامش ميدي...فدات بشم كه ميفهمي وقتي داري ميري بيرون بايد باي باي كني... يكار ديگه هم ميكني...البته خيلي وقته...اول لباتو خيس ميكني...بعدم لب بالاييتو داخل دهنت ميبري و بعد باشدت ميدي بيرون...كه باعث ميشه صداي بوس بوجود بياد ....فدات بشم هر وقت بگيم اميرعلي بوس بفرست ...اينكارو ميكني البته اگه دوست داشته باشي... بعدم اينكه خيلي باهات حا...
12 شهريور 1392

پست 34 (اولين روز چهار دست و پا رفتن وايستادن)

پسر گلم روز چهارم شهريور ماه92 براي اولين بار قشنگ چهار دست و پا خزيدي...قبلش خودتو بلند ميكردي و جلو مي انداختي...منم وقتي متوجه شدم داري سمت توپ ميخزي...از خوشحالي جيغ زنان و ذوق كنان شروع كردم به فيلم گرفتن از شما... اين عكسا از روي فيلم انتخاب شده... رقتي داشتي با توپ بازي ميكردي دوباره از دستت افتاد و شما هم به سمتش رفتي... بعدش ديدم كه شما اينقدر فعال شدي گفتم بزارم لبه ي مبل ببينم مي توني روي پاهات بايستي؟تيكه ي نون تو دستتم ببين...ديدم بعله! پسرمون حسابي بزرگ شده و ما خبر نداريم دوستت دارم ...
5 شهريور 1392

پست 33

اميرعلي مامان مي خوام گازت بگيرممممممممممم...آخه اين چه ژست هاييه كه ميگيري...پسرم دل من و بابا رو بردي ديگه...ممممممممممماچچچچچچچچچچچ ديشب توي ماشين خواب بودي وقتي بغلت كردم و اومدم بالا بيدار شدي...منم گذاشتمت رو زمين تا لباسامو عوض كنم ... با اين صحنه مواجه شدم... اول سريع ازت چند تا عكس گرفتم...بعدم من و بابا كلي بوسيديمت ... قربون لبخند مليحت بشم من...   اين عكسو عمه ازت گرفته...   ...
2 شهريور 1392
1